قاتی پاتی
از حساب و کتاب بازار عاشقی هیچ گاه سر در نیاوردم و هنوز نمی دانم چگونه می شود هربار که تو بی دلیل ترکم می کنی من بدهکارت می شوم ! ïïï همیشه سکوتم به معنای پیروزی تو نیست گاهی سکوت می کنم تا بفهمی چه بی صدا باختی
ïïï مشکل از تو نبود از من بود با کسی درد و دل می کردم که سمعک هایش را پیش دیگری جا گذاشته بود ïïï بی وفا ! دست از سر دل سادم بردار بعد از دیدنت با اون یکی شده بیدار همه پرستاری هات بخوره تو سرت بعد از تو شدم از عشق بیزار ïïï من از عشق گفتم تو مدل ماشینم را پرسیدی من از محبت گفتم تو محل زندگیم را پرسیدی من از دوست داشتن گفتم تو وضعیت حساب بانکیم را جویا شدی من از ارزش ها گفتم ارزش هایی که قیمت ندارند اما تو قیمت ارزش ها را با آهن و کاغذ برابر کردی !!! ïïï محبت به نامرد کردم بسی محبت نشاید به هر نا کسی تهی دستی و بی کسی درد نیست که دردی چو دیدار نامرد نیست ïïï این که هر بار سرت با یکی گرم باشد دلیل بر ارزش ات نیست آنقدر بی ارزشی که خیلیها اندازه تو هستند ïïï چه درد بی درمانیست وفاداری به خائن صداقت با دروغگو و مهربانی با سنگدل ïïï یکی را آرزو کردی و رفتی برایش پرس و جو کردی و رفتی تو هم تا آبرو از من گرفتی مرا بی آبرو کردی و رفتی ïïï عاشق شدم و عذاب را فهمیدم رنجیدن و اضطراب را فهمیدم در چشم تو عشق را ندیدم اما معنای دل کباب را فهمیدم هر روز خطاهای تو را بخشیدم تا بخشش بی حساب را فهمیدم ïïï دیگر هیچ چیز مشترکی بین ما نیست تنها آسمان ïïï نمی بخشمت ولی فراموشت می کنم همیشه به همین سادکی از آدمای بی ارزش می گذرم موضوع مطلب : آخرین مطالب پیوندها لوگو آمار وبلاگ بازدید امروز: 45
بازدید دیروز: 5
کل بازدیدها: 66246
|
|